محمدرضای کوچک عاشق صدا بود: صدای پرندگان، صدای باران آرام، صدای جنبش برگها در میان درختان و صدای آوازی که از حنجرهی آدمها بیرون میآ ...
محمدرضای کوچک عاشق صدا بود: صدای پرندگان، صدای باران آرام، صدای جنبش برگها در میان درختان و صدای آوازی که از حنجرهی آدمها بیرون میآمد. هربار صدای زیبایی میشنید، دلش برای موسیقی بیشتر میتپید. او، با اینکه میدانست پدرش خوشحال نمیشود، پنهانی چند نکتهی موسیقی را یاد گرفت و فهمید گمشدهی بزرگ زندگی او آواز است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.