پسري بعد از ترك پدر و ديار خود، به قصد ديدن دنيا و فراگيري درس هاي بيشتر، سوار بر كشتي زندگي شد، در حالي كه نمي دانست سكان دار اين كشتي ، خود ...
پسري بعد از ترك پدر و ديار خود، به قصد ديدن دنيا و فراگيري درس هاي بيشتر، سوار بر كشتي زندگي شد، در حالي كه نمي دانست سكان دار اين كشتي ، خود اوست. بعد از فهم اين موضوع، چهره را در آينه تيره آب نگاه كرد و به نظرش آمد كه زندگي خواب و خيالي بيش نيست؛ ولي به ناچار بايد ادامه دهد چون هيچ راه بازگشتي وجود ندارد
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.