رمان فارسی.
رمان حاضر روایتی است از سرگذشت طولانی و پرماجرای مادربزرگی صد و چهار ساله که با نوۀ خود زندگی می کند؛ او با اصرار نوه اش که شبا ...
رمان فارسی.
رمان حاضر روایتی است از سرگذشت طولانی و پرماجرای مادربزرگی صد و چهار ساله که با نوۀ خود زندگی می کند؛ او با اصرار نوه اش که شباهت بسیاری به خواهرش افسانه دارد، پرده از خاطرات تلخ گذشته برمی دارد. پیشروی داستان به گونه ای است که ماجرای اصلی تا پایان فاش نمی شود و همین موضوع بر جذابیت رمان افزوده است.
قسمتی از متن کتاب:
از سوراخ کنار در نگاهی به بیرون انداختم. دو نفر از نوچه های خان، آروم و خونسرد با بابا حیدر و عمو یادگار گفت و گو می کردند. یک مرد درشت هیکل و نخراشیده با قیافه ای بدهیبت رو به روی بابا ایستاده بود. صداش به سختی به گوشم می رسید: « حیدر بابا، وضع رو از اینی که هست بدترش نکن. خان از دست شماها دلش خون شده. از اینکه یه عده رعیت و زیر دستانش اونو سکۀ یه پول کردین و بهش بی احترامی کردین. بعدم سر آخر به اون و افرادش حمله ور شدین، خیلی عصبانیه. می ترسم باعث بدبختی و فلاکت همه تون بشه. از من گفتن!!! »
بابا حیدر در جوابش با جدیت و مصمم گفت: «حال و حوصلۀ موعظه شنیدن ندارم حرف حسابت چیه؟!»
« خودت می دونی حرف اصلی چیه… یه امانت شما پیش ما دارین، یه امانتم خان پیش شما داره! امانت شما سهرابه، امانت خان هم دخترت… یعنی همون عروس امروز. »
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.