در افسانهها نوشتهاند ایزد پلید، توراک، به قدرت گوی آلدور، چشم طمع داشت تا آنکه سرانجام در نبردی سرنوشتساز شکست خورد.اما پیشگوییها ...
در افسانهها نوشتهاند ایزد پلید، توراک، به قدرت گوی آلدور، چشم طمع داشت تا آنکه سرانجام در نبردی سرنوشتساز شکست خورد.اما پیشگوییها خبر از روزگاری میدهند که بیدار میشود و بار دیگر تلاش میکند تا بر جهان سلطه پیدا کند. حالا یکی از کاهنان توراک گوی را دزدیده و چیزی نمانده تا آن روزگار شوم فرابرسد.استاد جادوگر، بلگارات، و دخترش، پولگارای ساحره، میخواهند پیش از وقوع فاجعه گوی را پس بگیرند.همراه این دو نفر پسرکی است به نام گاریون که تا همین چند ماه پیش پسرک مزرعهدار بیغلوغش و سادهای به حساب میآمد، اما حالا انگار در کانون این کشمکش قرار دارد.گاریون هرگز به جادو اعتقاد نداشت و دلش هم نمیخواست سر و کارش به جادو بیفتد.اما هر قدر که از خانهاش بیشتر فاصله گرفت، قدرت جادو در او بیشتر شد و ناخواسته دست به جادو زد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.