شاید در نگاه اول این کتاب هم مانند بسیاری از مجموعه داستانهای دیگر باشد. اما وقتی پازلهای داستانها را کنار هم میگذاری، چند مفهوم در ...
شاید در نگاه اول این کتاب هم مانند بسیاری از مجموعه داستانهای دیگر باشد. اما وقتی پازلهای داستانها را کنار هم میگذاری، چند مفهوم در برابرت قد علم میکنند: «من»، «دیگری»، «خانه» و «خود». در بررسی این مفاهیم انگار در سفری که راوی-نویسنده دارد، با او همراه میشویم تا دنیای درون و بیروناش را بشناسیم.
در این معنا: «سفر مرحلهای از خود به در شدن است، برای یافتن منی گستردهتر، به هر بیان و با هر انگیزه. به هنگام سفر، خود را آماده رویاروی با دیگری میکنیم، از امن و امان خانه در میگذریم و حاضریم برای دستیابی به مقصد سفر، ناهمواریهای راه را پذیرا باشیم.»
در این کتاب راوی همه داستانها «من» است. همان «منی» که نویسنده نیز هست و هیچ تلاشی برای پنهان کردنش ندارد. در این معنا مفهوم من اهمیت بنیادی دارد. من دشوارترین موضوع شناسایی است، از آن رو که خود عامل شناسایی است. چگونه میتواند موضوع شناسایی و عامل شناسایی یکی باشند؟ این در حالی است که هر دوی آنها در حال تغییر و در حرکتاند. پاسخی که به اختصار میتوان داد، آن است که منِ شناسا و منِ موضوع، در آینهی یکدیگر نقش خود را جابهجا میکنند. پس الزامی برای تبدیل شدن من به؛ نهمن، غیرمن، دگر از من و دیگری وجود دارد. اگر نتوانیم در برابر من، دیگری بگذاریم، من ناشناخته باقی میماند. خود، بخشی از من است که ارادهگرایانه، بر من مسلط است. پس برای شناخت منِ موضوع، باید خودْ تسلطاش را بر منِ شناسا بردارد: ارادهای در برابر ارادهای دیگر…