حافظ در هنگامه پایانی زندگی خود، بسیار به سوی باورهای میترائی و مهری کشیده می شود و در غزلیات بسیاری پیمانداری خود را به پیر مغان و "آ ...
حافظ در هنگامه پایانی زندگی خود، بسیار به سوی باورهای میترائی و مهری کشیده می شود و در غزلیات بسیاری پیمانداری خود را به پیر مغان و "آیین مهر" نشان می دهد. در اینجا نمونه هايى از سروده هاى حافظ که نشانگرباورها و اندیشه های دینی و گرایش های میتراییستی يا مهرآیینی او میباشند، آورده شده است.
کمتر از ذره نه ئی پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی رقص کنان
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
پیر ما گفت که در صومعه همت نبود جای دیگر
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهرهً ما پیدا بود
حافظ در سروده های خود بیان می کند که در آغازاز رازها و چالشها آگاه نبوده است تا اینکه در پی آشنایی با اندیشه های مهری در معنی و دانش بر او گشوده می شود:
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه " پیر مغان" شدم
در پی دسیسه های ملایان ، بارها و بارها حافظ از شیراز رانده شد و او را وادار به ترک زادگاه خویش نمودند:
گر ازین منزل غربت بسوی خانه روم
دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم
اما پس از بازگشت از تبعید ، باز باورهای قلبی رند شیراز در غزل های وی نمایان میشوند:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگراز پس امروز بود فردایی
جام می ، گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی ازاهل جهان پاک دلی بگزینم
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه ی "مهر آیینم"
در این بند ها حافظ بى پرده بزبان مى آورد که آیین ودین او میترایی یا همان آیین مهر است.
و اما اسناد میترایی بودن رند شیراز و پیرو آیین اوستا و "پیر مغان" بودن وی، در لابه لای غزلیات او با بروشنى ویژه به چشم می خورد:
بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست گاه نیست
چل سال پیش رفت که من لاف می زنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیرمغان ورد صبحگاه من است
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاکبوسی این در نمیکنم
گرمدد خواستم از پیرمغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود
مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده توکردی واو بجا آورد
و در جایی دیگر می گوید:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
هرچند آیین اوستا یکی از چهار دینی است که قرآن مجبور به پذیرش آن گشته و پیروان این چهار آیین در كشورهاى اسلامی می بایست از امنیت و آرامش برخوردار میبودند ، اما بخشی از فقها و روحانیون همواره در تاریخ، انسانهای آزاده و فرهیخته بسیاری را به گناه کفر و الحاد و ارتداد از تم تيغ گذرانده اند. حتی حافظ را که پايه آیین اوستا خداپرست بوده است، نیز از اين گناه بستن ها بدور نبوده و چون بسیاری دیگر مانند سهروردی، ابن مقفع، حلاج و... در پی دستور روحانیون اسلامی هر دم، در آزار تبعيد و شكنجه بوده.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.