رمان فارسی. از متن کتاب: هیچ کدام جرئت نداشتند صریح صحبت کنند. مثل شب هایی که می دیدند از خانه خارج می شوم و به روی خودشان نمی آوردند. از نظر � ...
رمان فارسی. از متن کتاب: هیچ کدام جرئت نداشتند صریح صحبت کنند. مثل شب هایی که می دیدند از خانه خارج می شوم و به روی خودشان نمی آوردند. از نظر آن ها مردهای مجرد آزادند هر کاری می خواهند بکنند. این دوستان متأهل شب ها وقتی به خانه می روند، همسرشان در را به رویشان باز می کند، از آشپزخانه بوی غذا می آید، بچه ها سر و صدا می کنند و آن ها با این که خسته اند خوشحال اند. قبل از خواب زنی کنارشان است که به خاطر عشق با او هستند، مجبور نیستند یک سری کارهای شتاب زده انجام بدهند و دست آخر چند اسکناس روی میز بگذارند و با بدن های خسته به خانه ای بروند که چراغ هایش خاموش است ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.