شیرجه. این روایت روح خواب آلود من است در حین سقوط ماشین شاسی بلند گلی شده که با پنجهی سگها خراشیده شده؛ به فنجانی قهوه اسپرسو دوپیوی سرد ...
شیرجه. این روایت روح خواب آلود من است در حین سقوط ماشین شاسی بلند گلی شده که با پنجهی سگها خراشیده شده؛ به فنجانی قهوه اسپرسو دوپیوی سردشده؛ سقوط به یک چاله گل، کف آن را خاکی منتهی به بن بست. تراکتور بعد از کوبیدن به پشت ماشین آقا صفت منحرف میشود، به دیوار کنارش میخورد و چپ میشود. تراکتور را پسر نوجوانی میراند؛ پسری لابد عینا مثل جوانی خود آقا صفت؛ پر از عقدهی راندن، پر از جنون سرعت. لابد تراکتور را زمانی که از سنگینی خواب عمویش مطمئن شده، دزیده و داشته با همان یک چراغ روشن کیف دنیا را میکرده و هرگز به ذهنش هم خطور نمیکرده که کسی آن ساعت شب در آن راه خاکی پیدایش شود... من درد دارم؛ پس زندهام...و اضافه کاری هم میگیرم.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.