داستان تخیلی برای گروه های سنی "ب" و "ج".
اژدهای شهر قصهها با ماهی ها در کنار دریاچه بازی می کند، آنها زندگی بسیار شادی دارند تا اینکه یک ر ...
داستان تخیلی برای گروه های سنی "ب" و "ج".
اژدهای شهر قصهها با ماهی ها در کنار دریاچه بازی می کند، آنها زندگی بسیار شادی دارند تا اینکه یک روز اژدها با پسرک آشنا می شود. پسرک دلش می خواهد وقتی می خندد او نیز مانند اژدها از دهانش گل بریزد. اژدها به او پیشنهاد می کند همیشه با هم بخندند، آن موقع کسی متوجه نمی شود که از دهان اژدها گل می ریزد یا از دهان پسرک، اما دوستی آنها زیاد طول نمی کشد. پسرک دیگر به ساحل نمی آید. روزی اژدها پس از مدتها پسرک را در حال ماهی گیری می بیند و بسیار ناراحت می شود. پسرک به اژدها می گوید که دیگر بزرگ شده و دلش می خواهد ماهی های خوشمزه را صید کند، اژدها از حرفهای پسرک می رنجد و به جایی می رود که بچههایش بزرگ نشوند.(با کاغذ گلاسه و تصاویر رنگی)
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.