ادبیات فارسی معاصر هم در برقراری ارتباط با سنت ادبی فارسیزبان به مشکل برخورده و هم در یافتن جایگاه خود در فضای ادبیات جهان. این دو مشکل، ...
ادبیات فارسی معاصر هم در برقراری ارتباط با سنت ادبی فارسیزبان به مشکل برخورده و هم در یافتن جایگاه خود در فضای ادبیات جهان. این دو مشکل، آنقدر که ممکن است به نظر آید، از هم دور نیستند. لحظهی گسستی به رسمیت شناخته شده و مدرنیتهی ادبی نام گرفته است. اما دقیقا معلوم نیست گسست در کجا اتفاق افتاده و پیوستگی در نسبت با کدام ابعاد سنت هنوز برقرار است. از یک طرف، دانشکدهی ادبیات دیگر نمیداند به چه کار مشغول است و حتی نمیتواند تعریف منسجمی از آنچه که ادبیات مینامد ارائه کند؛ و از طرف دیگر، ادبیات در حال تولید، نه راهی برای استفاده از امکانات غنیِ سنت مییابد، نه میتواند درکی مطلقاً جدید از ادبیات ارائه کند. هر دو گروه، در لحظات استیصال، به نظریهی ادبی پناه میبرند تا شاید چارهای بیابند، اما ظاهراً به نتیجه نمیرسند. پرسش اینجاست که چه شکلی از درک و کاربست نظریهی ادبی ممکن است بتواند روزنی در این فضای بسته بگشاید.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.