کتاب «برگ ها دیگر نفس نمی کشند» داستان دری است.
بخشی از متن کتاب:
دلم گرفته است از این همه انسان های ناتوان که در ناتوانی، در جدایی و تنهای ...
کتاب «برگ ها دیگر نفس نمی کشند» داستان دری است.
بخشی از متن کتاب:
دلم گرفته است از این همه انسان های ناتوان که در ناتوانی، در جدایی و تنهایی سوگوارند و مثل موم در آفتاب آرام آرام آب می شوند. مگر زندگی همین است؟ زندگی بازی دانه های شطرنج است و آب شدن در آتش هجران یک سرو روان مبهم و ناشناخته؟ سرو روان خیالی، یک معشوق طناز و زیبارخ، ولی رویایی و دست نیافتنی؟...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.