مناجات. وقتی پنجره را به سوی خزان فراموش شده ی دل می گشایم، در پس مه غلیظ صبحگاهان در جامه ای سبز او را می بینم که از میان درختان مهر به سویم ...
مناجات. وقتی پنجره را به سوی خزان فراموش شده ی دل می گشایم، در پس مه غلیظ صبحگاهان در جامه ای سبز او را می بینم که از میان درختان مهر به سویم می آید. مثل همیشه دست ها و آغوشش پذیرای من است، در نگاهش همان استواری دیرین موج می زند که مرا به زندگی امیدوار می کند ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.