رمان فارسی. هنوز تلفن آپارتمانم قطع نشده است. صاحب خانه یا در سفر است یا رحمش آمده است. رؤیاها هم مرا فراموش کرده اند. از جوانی این رؤیا همرا ...
رمان فارسی. هنوز تلفن آپارتمانم قطع نشده است. صاحب خانه یا در سفر است یا رحمش آمده است. رؤیاها هم مرا فراموش کرده اند. از جوانی این رؤیا همراه من بود که در آسمان خراشی مشرف به دریا، من یک آپارتمان مجلل دارم که معماران ایتالیایی و فرانسوی آن را تزئین کرده اند و من هر صبح عبور قایق های الوان را در دریا می بینم. نه، خودم خوب می دانم دیگر رؤیایی نیست، هر چه هست واقعیت گزنده ی روزها و شب ها است. پیری آرام آرام همه ی رؤیاها را نابود می کند. همه ی رؤیاهای من از پنجره های بیمارستان به آسمان پرتاب شده است ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.