سان... سان... ساندویچ این لقمه ی دراز و پیچ و واپیچ با پیرهن کاغذی و خش خشی با اون پنیرهای شل و کش کشی پیچیده بود توی خیابون بوهاش صدام می زد: « ...
سان... سان... ساندویچ این لقمه ی دراز و پیچ و واپیچ با پیرهن کاغذی و خش خشی با اون پنیرهای شل و کش کشی پیچیده بود توی خیابون بوهاش صدام می زد: «آی داداش! بیا تو دوست من باش!» و یک عالمه شعر و ترانه ی جذاب، شیرین و خواندنی که کودکان را با خوراکی های خوشمزه آشنا می کند. کی فکرش را می کرد که فالوده، فسنجون و باقلوا هم شعر داشته باشند؟
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.