رمان فارسی. اگر باران بودم آن قدر می باریدم تا غبار از دلت پاک کنم، اگر اشک بودم مثل ابر بهاری به پایت می گریستم. اگر گل بودم شاخه ای از وجود ...
رمان فارسی. اگر باران بودم آن قدر می باریدم تا غبار از دلت پاک کنم، اگر اشک بودم مثل ابر بهاری به پایت می گریستم. اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت می کردم. اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت می نواختم، ولی افسوس که نه بارانم، نه گل، نه عشق، اما هر چه هستم ای بی وفای من بی نهایت دوستت دارم. اشک در چشمانم حلقه بسته بود. با خودم گفتم: تو که این قدر دوستم داری چه طور دلت اومد این همه عذابم بدی ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.