رمان فارسی مینا: «سهیل» در خانه عجوزهای زندگی میکرد و به خاطر تنهایی و ترس با سایهاش همصحبت بود. او به دختری که روبهروی عمارت آنها ...
رمان فارسی مینا: «سهیل» در خانه عجوزهای زندگی میکرد و به خاطر تنهایی و ترس با سایهاش همصحبت بود. او به دختری که روبهروی عمارت آنها زندگی میکرد و هر روز سر ساعت مشخصی پشت پنجره میآمد علاقمند شده بود و هرچه سایه به او میگفت از خانه عجوزه دوری کند او به خاطر مهر آن دختر نمیتوانست آنجا را رها کند. اما این عشق دیری نپایید، زیرا روزی که سهیل قصد داشت علاقهاش را با دختر درمیان بگذارد، او را در حال دست تکان دادن برای پسر دیگری مشاهده کرد. او پس از این ماجرا تصمیم گرفت خانه را خراب کند و از آنجا برود. این موضوع وقایعی را به دنبال داشت که در ادامه داستان بازگو شده است. این داستان از زبان مینا (عجوزه) بازگو میشود.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.