مهتا و ديبا دختران بهادرخان يكي از اعيان تهران هستند. مهتا نامزد پسر دايي خود ناصر خان است كه پدرش براي او انتخاب كرده بود ولي بهادرخان به ...
مهتا و ديبا دختران بهادرخان يكي از اعيان تهران هستند. مهتا نامزد پسر دايي خود ناصر خان است كه پدرش براي او انتخاب كرده بود ولي بهادرخان به ديبا اجازه تام داده است تا خودش همسر آينده اش را انتخاب كند. بهادرخان در ميهماني هاي شبانه ي بسياري شركت مي كند و همسرش به خاطر اعتقادات مذهبي اصلا" حاضر نيست بدون حجاب به آن مجالس برود. روزي بهادرخان از دخترش ديبا مي خواهد كه او را در يكي از اين ميهماني ها همراهي كند. ديبا مي پذيرد و با موها و صورت آرايش كرده در آن مجلس حاضر مي شود، او در آنجا متوجه نگاههاي مردي جوان به نام سروان ماكان مي شود...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.