ماهان چشمهايش را باز كرد. خود را در باغي ديد كه چندي پيش آن را ترك كرده بود. با ناباوري به دور و بر نگاه كرد. باغ همان باغ بود، اما همه ي دوستا ...
ماهان چشمهايش را باز كرد. خود را در باغي ديد كه چندي پيش آن را ترك كرده بود. با ناباوري به دور و بر نگاه كرد. باغ همان باغ بود، اما همه ي دوستانش لباس عزا در بر كرده بودند و مي گريستند. به جاي ساز و دهل صداي ناله شنيده مي شد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.