"ووا" مدادي داشت كه هر چه او مي گفت نقاشي مي كرد. يك روز كه "ووا" خواب بود يك موش مداد را برداشت و با خود برد تا او را بجود تا دندان ها يش تيز شو ...
"ووا" مدادي داشت كه هر چه او مي گفت نقاشي مي كرد. يك روز كه "ووا" خواب بود يك موش مداد را برداشت و با خود برد تا او را بجود تا دندان ها يش تيز شوند. مداد از او خواست كه براي آخرين بار به او اجازه دهد تا نقاشي بكشد...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.