مجموعه 31 افسانه خراساني. خلاصه اي از داستان "وفاي دختر": پادشاهي قصد شكار داشت و به پسر خود"ملك ابراهيم" گفت: اگر در نبود من مادرت فارغ شد و ن ...
مجموعه 31 افسانه خراساني. خلاصه اي از داستان "وفاي دختر": پادشاهي قصد شكار داشت و به پسر خود"ملك ابراهيم" گفت: اگر در نبود من مادرت فارغ شد و نوزاد دختر بود، سرش را ببر و خونش را در شيشه بريز. "ملك ابراهيم" نيز به جاي خون نوزاد متولد شده، خون يك كبوتر را در شيشه ريخت. پس از گذشت 14 سال، روزي پادشاه دختري را ديده و مي پسندد و از قاضي مي خواهد تا او را به عقد وي درآورد. "ملك ابراهيم" كه مي دانست آن دختر كسي جز خواهرش نيست، مجبور به افشاي اين راز مي شود و..
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.