این روایت درخشان، بخشی از تاریخ ایران از اوایل دوران رضا شاه تا انقلاب ۵۷ و هشت سال جنگ و مهاجرت از ایران را در دل خاطرات بیان میکند. بهان ...
این روایت درخشان، بخشی از تاریخ ایران از اوایل دوران رضا شاه تا انقلاب ۵۷ و هشت سال جنگ و مهاجرت از ایران را در دل خاطرات بیان میکند. بهانهی روایت، يادداشتی ده صفحهای از مادر روحی شفیعی است که پس از درگذشتش پیدا میشود و انگار همین زمینهای میشود تا نویسنده نقل خاطراتی را آغاز کند و به نرمی و شیرینی با زبانی قصهگو میان اتفاقات مستند در حرکت باشد.
با این که کتاب «دروازههای تمدن» داستانی نیست اما شخصیت راوی چیزی نیست که بشود از آن گذشت، چرا که راوی تنها یک صدای گزارشگر نیست. او صرفا تاریخنویسی نمیکند و تعصبی از خود نشان نمیدهد. راویِ جهاندیده، آگاه و دوستداشتنی که پرمدعا نیست؛ و امروز که بیش از پیش نیاز داریم از گذشته بدانیم، چه بهتر از خواندن چنین کتابی که ما را به گذشته ببرد، به صفحاتی که با شادی و اندوه تنیده شده است. به ایرانی که بود، به رویاهایی که از دست رفت و البته با امید به رویاهایی که به حقیقت خواهد پیوست!