چه كسي به آقای اسفاری مي توانست بگويد گريه نكن!
حتي بازجو با آن همه مهرباني و لطفي كه به اسفاري داشت جلودارش نبود و نمی توانست كاري كند كه ا ...
چه كسي به آقای اسفاری مي توانست بگويد گريه نكن!
حتي بازجو با آن همه مهرباني و لطفي كه به اسفاري داشت جلودارش نبود و نمی توانست كاري كند كه او بر خودش مسلط شود.
با اين حال گفت:«اسفاری جان، مرد كه گريه نمی كند!»
اتاق بوی آب گنديده شكم غريق باد كرده می داد.
و اسفاري مثل جنازه موميايی شده اي كه از كف دريا بيرونش آورده باشند، گوشه اتاق مچاله شده بود و گريه مي كرد...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.