رمان سوئدی برای نوجوانان.
خیلی ها خبری را که در پانزدهم اکتبر سال قبل از رادیو پخش شد، به خاطر می آورند. خبر چنین اعلام شد: پلیس استکهلم در ...
رمان سوئدی برای نوجوانان.
خیلی ها خبری را که در پانزدهم اکتبر سال قبل از رادیو پخش شد، به خاطر می آورند. خبر چنین اعلام شد: پلیس استکهلم در جستجوی پسر نه ساله ای است به اسم "بوویلهلم اولسون" که یک روز است از خانه خود خارج شده و خبری از او نیست.
ولی هیچ کس اطلاعی از او نداشت و نمی دانست به کجا رفته است، جز خودش و خاله اوندین. یک روز عصر پسرک که از جلو دکان میوه فروشی رد می شد، خاله اوندین او را صدا کرد و از او خواست تا کارت پستال خاله را در صندوق پست بیندازد. اولسون نتوانست جلو کنجکاوی خود را بگیرد و کلمات نوشته شده روی کارت پستال را خواند: "برای فرمانروا، سرزمین دور. کسی را که مدتها در جستجویش بودی، در راه است. او شبانه روز حرکت خواهد کرد. علامت شناسایی، سیب درخشانی است که به همراه دارد." اولسون معنی آن کلمات را نمی فهمید. با عجله کارت پستال را به داخل صندوق انداخت. ناگهان چشمش به سیبی افتاد که خاله اولسون به او داده بود. آن یک سیب طلایی واقعی بود!
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.