فندقی که پسر کوچولویی بود روزی پیش مادربزرگش رفت و به او گفت که می خواهد کار بزرگی کند و از او راهنمایی خواست. مادربزرگش به او گفت که سعی کن ...
فندقی که پسر کوچولویی بود روزی پیش مادربزرگش رفت و به او گفت که می خواهد کار بزرگی کند و از او راهنمایی خواست. مادربزرگش به او گفت که سعی کند همیشه کارهای خوب بکند، چون هر کار خوبی که بکند، بزرگ است. فندقی هم بقچه اش را برداشت و راه افتاد. در آن روز، فندقی کارهای زیادی انجام داد، اما به نظر شما آیا کار بزرگی هم انجام داد؟
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.