رمان فارسی. شانزده سالم بود و نباید آرایش می کردم مینو به آرایش احتیاجی نداشت. اما من از وسایل مینا کش می رفتم. او هم این را می دانست ولی نمی ...
رمان فارسی. شانزده سالم بود و نباید آرایش می کردم مینو به آرایش احتیاجی نداشت. اما من از وسایل مینا کش می رفتم. او هم این را می دانست ولی نمی توانست گردنم بگذارد. عوضش در خانه از من کار می کشید. من هم باج می دادم. گاهی مینا حسادتش را به زیبایی مینو به وضوح نشان می داد. هر چند بعدها فهمیدم که پشت سر پیش دیگران خیلی از او تعریف می کند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.