رمان فارسی. قصه زامار در مورد خانواده ای ست کرد، خانواده مجید قهوه چی که معروف است به خان الماس و قهوه خانه اش لب مرز چون الماسی می ...
رمان فارسی. قصه زامار در مورد خانواده ای ست کرد، خانواده مجید قهوه چی که معروف است به خان الماس و قهوه خانه اش لب مرز چون الماسی می درخشد. در سال های آشوب و بلوا سال ۱۳۱۸ ترس و دلهره به خاطر ناامنی ها به دل مردم هورامانات می افتد و خیلی زود اتفاقات تلخی را برای شان رقم می زند. جنگ و آتش، چپو و غارت سفره ها را هر روز خالی تر می کند و سهم مردمان آن دیار در سایه ای از سکوت می شود در به دری و خانه به دوشی. قصه به طور نامحسوسی حول افکار و احوالات درونی یکی از دخترکان مجید به نام چیمن چرخ می خورد که عاشق پسرکی ست غشی به نام شاهو. اخبار بد را از اطراف هر روز می شنود و کابوس آوارگی سهم خواب های شبانه اش می شود تا اینکه بالاخره این جغد شوم پا به قهوه خانه و دیار کوچکشان نوسود می گذارد و خانواده ی مجید هم خانه به دوش و آواره مجبور می شوند که از زادگاهشان دور شوند. از اینجا به بعد قصه آوارگی، نداری، امید، پله به پله و شهر به شهر با شرح وقایع خواننده را همراه خود میکند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.