در جنگهای چهارم، جهنم روی زمین آمده بود. آنقدر گرم بود که شغالها در دشت یکییکی آتش میگرفتند. شاید ضربالمثل شغالهای آتشگرفته ا ...
در جنگهای چهارم، جهنم روی زمین آمده بود. آنقدر گرم بود که شغالها در دشت یکییکی آتش میگرفتند. شاید ضربالمثل شغالهای آتشگرفته از همان روزها سر زبانها افتاده بود. گروهبان ترکمان شش روز گم شده بود. وقتی سروکلهاش پیدا شد، با خودش تانکری مملو از خون و ادرار آورده بود.» ماجرا ازاینقرار بود که او در یک کمین صبحگاهی پنجاه و سه سرباز دشمن را اسیر کرده بود. آنها را به تانکر بسته بود تا محمولهی ارزشمندش را بکشند و بیاورند. کاری که سگهای سورتمهکش میکنند. اسیران ناتوان را میکشت و خونشان را میریخت درون تانکر. تا رسیدن به سنگرهای خودی فقط سیصد و شصت لیتر خون و ادرار جمع کرده بود و از شمار اسرا فقط هفت نفر باقی مانده بودند. آن تانکر و آب بازیافتیاش جان یک گردان را از مرگ نجات داد. همین قضیه باعث شد تا به «اکبر ترکمان» لقب «بردهسوار اول» را بدهند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.