«چنگیزخان؛ نه رویا» نوشتهی گلزان چیانگ، کتابی در دستهی ادبیات داستانی است و درباره نه شب آخر زندگی چنگیزخان در بستر مرگ است. «چنگیزخان ...
«چنگیزخان؛ نه رویا» نوشتهی گلزان چیانگ، کتابی در دستهی ادبیات داستانی است و درباره نه شب آخر زندگی چنگیزخان در بستر مرگ است. «چنگیزخان؛ نه رویا» دربارهی زندگی چنگیزخان در آن نه شب پیش از مرگ است که او با کابوسها و خاطرات خود روبهرو بوده و با آنها تا زمانی که از دنیا برود، دستوپنجه نرم کرده. در این کتاب که به ترجمهی محمد همتی به فارسی برگردانده شده، نویسنده نشان میدهد که تموچین چگونه تبدیل به چنگیزخان شد. چیناگ در نوشتن اینرمان متاثر از تاریخ سری مغولها بوده است. کتاب «چنگیزخان؛ نه رویا» رمانی تاریخی و روانشناختی برای قضاوت نیت و تصمیماتی است که چنگیزخان در زندگی گرفته است.
در بخشی از متن داستان آمده : «او، چنگیزخان، در کوه و دشت، از میان رودها و بیشهزارها، بر کجاوهای حمل میشد. شبها در بستر خواب، به راهها و مسیرهایی فکر میکرد که دههاهزار سوار باید از آنها میگذشتند. روزها، نشسته بر زین اسب، درحالیکه از جلو هدایت میشد و از پشت سر و طرفین حمایت میشد که بر زمین نیفتد، نبردی را فرماندهی میکرد و چپ و راست فرمان میداد که چهکسی کجا باید چه کند و دههها و صدهها و هزارهها را درست مثل سربازها و فیلها و اسبهای شطرنج حرکت میداد.
او به همین روش یکی پس از دیگری در نبردها پیروز میشد. از ته قلبش راضی بود، اما دریافت که در گوشهای از آن هم اندکی نومید و منزجر است، چون با دشمنانی ضعیف سروکار داشت. در دل اعتراف کرد که چهار پهلوانش میتوانستهاند، تنها با تومانهایشان به نبرد ادامه دهند و اگر کمی بخت هم یارشان بود، وظایفشان را به خوبی ایفا کنند. اما از برداشتن این قدم که شاید برخی آن را دیوانگی میدانستند و به حساب خیرهسری دوران پیری گذاشته بودند، پشیمان نبود. گرچه این را هم میدانست که هرکس در عمرش فقط یکبار مجاز به چنین جسارتهایی است. او این جسارت را به خرج داده بود و به نفعش تمام شده بود.»
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.