رمان فارسی.
كسی باور نمی كرد مهری خودش را توی آب انداخته باشد، همه می گفتند مهری را آب برده. مهری در نظر مردم زن محكم و بااراده ای بود كه د ...
رمان فارسی.
كسی باور نمی كرد مهری خودش را توی آب انداخته باشد، همه می گفتند مهری را آب برده. مهری در نظر مردم زن محكم و بااراده ای بود كه دستش شفا بود و حرف هايش همه را آرام می كرد. برای همين ترجيح دادند مرگش جوری باشد كه به خاطره ی او لطمه نزند. حالا برای علی همه چيز شبيه خواب است. كودكی و نوجوانی اش به شهری می ماند كه زير بارشی از مه سنگين و ابدی مانده. حالا ديگر نمی داند كدام واقعاَ اتفاق افتاده و كدام را در خواب ديده. چهره مهری در خواب های او شفاف و روشن است، او را به آغوش می كشد، می بوسد و گاهی از فاصله نزديك چشم تو چشم به هم می نگرند. وقتی از خواب بيدار می شود، نمی تواند چهره او را به خوبی در ذهنش مجسم كند و كوشش هايش برای كنار هم گذاشتن اجزای صورت مهری بی فايده است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.