در این کتاب، فوکویاما با طرح فلسفه ای مناقشه برانگیز، برآن است که پایان جنگ سرد، نشانگر پایان پیشرفت تاریخ بشر خواهد بود: "آن چه که ممکن اس ...
در این کتاب، فوکویاما با طرح فلسفه ای مناقشه برانگیز، برآن است که پایان جنگ سرد، نشانگر پایان پیشرفت تاریخ بشر خواهد بود: "آن چه که ممکن است شاهد آن گردیم، دقیقا" پایان جنگ سرد، یا پایان دورانی ویژه از تاریخ پس از جنگ نیست؛ بلکه پایان تاریخ، به خودی خویش است؛ بدان معنا که نقطه پایانی دگرگونی تدریجی ایدئولوژیکی نوع بشر و جهانی سازی لیبرال دموکراسی غربی، به عنوان واپسین صورت دولت بشر است". نظریه ی مذکور، با روایت کارل مارکس از "پایان تاریخ"، به شدت متعارض است. برابر با فلسفه ی تاریخ وی (ماتریالیسم تاریخی)، پایان تاریخ، هنگامی است که تمایزات طبقاتی، که مارکس آن ها را علت دگرگونی تدریجی هر اجتماع موجود تاکنون دانسته،از میان، رخت بر بندد. وی به رغم عدم تعیین میزان به طول انجامیدن پای به عرصه نهادن وضعیت بی طبقگی، بر آن است که وضعیت مذکور یا کمونیسم، غیر قابل اجتناب خواهد بود. نظریه ی فوکویاما، که با پایان جنگ سرد، پای به عرصه وجود نهاد، ارجاعی آشکار به عبارت کارل مارکس به شمار می رود؛ هر چند بر این باور است که وی، عبارت مذکور را از هگل به وام ستانده است. فوکویاما ضمن این استدلال که پیشرفت تاریخی، به دموکراسی سکولار بازار آزاد منتهی گشته، به ویژه متأثر از تفسیر هگل، توسط اندیشمند فرانسوی الکسندر کژفنیکف است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.