رمان فارسی.
با خوابی که دیده و سفری که انجام داده بود، دلبسته ی کودک می شد بدون این که متوجه باشد.
باید با کسی مشورت نمی کرد. از این سک ...
رمان فارسی.
با خوابی که دیده و سفری که انجام داده بود، دلبسته ی کودک می شد بدون این که متوجه باشد.
باید با کسی مشورت نمی کرد. از این سکوت خفقان آور خسته بود.
در همین افکار بود و انگار همه چیز دست به دست هم داده بودند تا راه حلی نشانش بدهند که گوشی تلفنش زنگ خورد. با دیدن شماره ی منزل پدر سروگل تعجب کرد. دکمه را زد و گوشی را کنار گوشش گذاشت.
صدای مادر سروگل پر تشویش و لرزان در گوشی پیچید و قلب او را مالش داد ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.