هر روز، پیاده روی کریستین هشت ساله به مدرسه او را از کنار یک گربه کوچه ای سخنگو می برد. کریستین می ایستد و سر گرمش را زیر دستش احساس می کند، ...
هر روز، پیاده روی کریستین هشت ساله به مدرسه او را از کنار یک گربه کوچه ای سخنگو می برد. کریستین می ایستد و سر گرمش را زیر دستش احساس می کند، و بینش گربه همیشه چیزی برای اندیشیدن به او می دهد. یک روز معلمش از او می پرسد که چرا همیشه به مدرسه دیر می آید. او با ترس راز خود را فاش می کند. مجازات او: او باید 200 خط بنویسد که مکرراً بگوید: "گربه سخنگو وجود ندارد و از این به بعد به موقع به مدرسه خواهم رسید." با این حال، گربه واقعی است، مهم نیست که کریستین چند خط بنویسد.. . و او ممکن است "نه" را کنار بگذارد - گربه باهوش می گوید که مدیر مدرسه حتی متوجه نمی شود. این همان چیزی است که گربه همیشه میگوید - که زندگی اول از همه این است که باهوش باشید و مراقب خودتان باشید. کریستین چندان مطمئن نیست و از گربه نیز کمی می ترسد. مطمئناً باید بیشتر از منافع شخصی در زندگی وجود داشته باشد؟ تصاویر زیبای روتروت سوزان برنر و نثر متفکرانه و روشن جوتا ریشتر، برنده جایزه ادبیات جوانان آلمان و جایزه هرمان هسه، کریستین و گربه سخنگو را در این کتاب برنده جایزه زنده می کنند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.