رمان فارسی. در این کتاب با داستانی رو به رو هستیم که خواننده را پای حوادث و ماجراهای یک زندگی مینشاند. نویسنده در این روایت عاشقانه، از ...
رمان فارسی. در این کتاب با داستانی رو به رو هستیم که خواننده را پای حوادث و ماجراهای یک زندگی مینشاند. نویسنده در این روایت عاشقانه، از هیجان های دیدارهای اولیه تا جدایی، صبوری و انتظار برای وصال دوباره میگوید. آن چه در این داستان جذاب خواهد بود، آن است که این بار نویسنده شما را با قضاوت در برابر نفر سوم در یک عشق رو به رو میکند. فردی که شاید همیشه از سوی شنوندگان طرد شده است. در بخشی از متن کتاب می خوانیم: «رویا ناگزیر تسلیم شد و به جمله ی مادر اندیشید، مادر حق داشت، پدر به لطف حجاب سحر و خانواده ی مذهبی او و هزار جور تحقیقات، به رفت و آمد رویا با این خانواده رضایت داده بود. این که یکی از برادران سحر ازدواج کرده و بچه داشت و دیگری هم برای ادامه تحصیل به مالزی رفته بود از امتیازات سحر به حساب می آمد. سحر هم بهخاطر تنهایی و نداشتن خواهر به رویا پناه آورده و خانواده ی او هم بهدلیل شناخت حاج محسن و خانواده آش و این که در خانه پسری ندارند گاهی اوقات اجازه می دادند تا سحر در منزل حاج محسن بماند. رویا با یادآوری تنهایی همیشگی خود نسبت به هم سن و سالانش برآشفت و از جا برخاست؛ با رفتن به سمت اتاقش عصبی گفت:« بله.. خودم می دونم...حالا شما نمی خواد این ارتباط نه کمتر از اسیری رو به رخ من بکشید! خودتون دارید می رید گشت و گذار و عشق و حال ... اونوقت من بدبخت باید به خاطر موضوع جالب توجهی به نام کنکور بمونم ایران...»
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.