رمان فارسی.
هنوز چشم به دانلود آهنگ داشت و زیر لب آرام با خود خواند: نذر کردم سال بعد یلدا کنار پنجره/ حافظم را با نگاه تو به معنا بکشم. هنوز ...
رمان فارسی.
هنوز چشم به دانلود آهنگ داشت و زیر لب آرام با خود خواند: نذر کردم سال بعد یلدا کنار پنجره/ حافظم را با نگاه تو به معنا بکشم. هنوز در عالم خود و دانلود آهنگ بود که تند پیامی آمد، "من خیلی حوصله پیام نوشتن ندارم، می دونم بد موقع است اما می تونم زنگ بزنم؟ کار مهمی دارم!" سودا نفسش را سنگین بیرون داد و فقط به نوشتن "اوهوم" بسنده کرد. هنوز پیام درست نرسیده بود که گوشی زنگ خورد. آن را وصل کرد و با دلی که می لرزید کنار گوش گرفت و با صدای آرام سلام کرد...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.