جز صدای زوزۀ سگش چیزی نمی شنید. سگش بر مرگ او می گریست. می توانست تصور کند که سگ نگون بخت چه حال و روزی دارد. گفت: «دوست بیچاره!» و اشکی ...
جز صدای زوزۀ سگش چیزی نمی شنید. سگش بر مرگ او می گریست. می توانست تصور کند که سگ نگون بخت چه حال و روزی دارد. گفت: «دوست بیچاره!» و اشکی از سر مهر بر گوشۀ چشمش نشست. این دانۀ اشک، تنها چیزی بود که او را تسکین داد. خسته و کوفته و گرسنه بود ولی چیزی برای خوردن نداشت! بالاخره به پشت برگشت و درحالی که تکان می خورد پاهایش را جمع کرد و سعی نمود تابوت را بشکند، پس با خشم گفت: «برخلاف میل تو، از این جا خارج خواهم شد، برخلاف ارادۀ تو زندگی خواهم کرد.»
کتاب حاضر شامل داستان هایی از نویسندگان کلاسیک و کلاسیک مدرن جهان، به خصوص فرانسه است: گوستاو فلوبر، آنتون چخوف، آرتور شنیتسلر، راینر ماریا ریلکه، فرانتس کافکا، ورکو، ژان ـ پل سارتر، آلبر کامو و بوهومیل هرابال.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.