داستان فارسی برای نوجوانان.
چه حالی پیدا می کنی اگر دایی ات یک کارتن پر از صفحه ی گرامافون قدیمی به تو بدهد و اولین جمله ای که از صفحه می شن ...
داستان فارسی برای نوجوانان.
چه حالی پیدا می کنی اگر دایی ات یک کارتن پر از صفحه ی گرامافون قدیمی به تو بدهد و اولین جمله ای که از صفحه می شنوی این باشد؟
فریدا همیشه می گوید: «من واقعیت خودم را نقاشی می کنم اما این احمق ها فکر می کنن کارهای من خیالیه.»
این بار خود دایی ابتکار عمل را به دست می گیرد و صفحه هایی را که زمانی فریدا به او داده بود تا صدایش را روی آن ها ضبط کند در اختیار مانی و باقی بچه ها قرار می دهد. با شنیدن صدای نوجوانی دایی سامان روی صفحه ها، بچه ها به ماجرای سفر دایی به مکزیک و رفتنش به خانه ی فریدا پی می برند. در این سفر که لوئیس بونوئل دایی و فریدا را همراهی می کند، به اصرار بونوئل به دل جنگلی عجیب می زنند که درختانش انسان هستند. بعد هم سر از معابد آزتک ها درمی آورند و گرفتار اشباح می شوند. اشباحی که در اعتصاب کارگری به سر می برند. برای همین دست به سیاه و سفید می زنند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.