رمان فارسی.<br/>چهارمین رمانِ مهدی یزدانی خُرّم ( ١٣٥٨ ) قصه ی پنج برادر است در سال های دهه ی شصتِ ایران. از تهران تا اصفهان، از ...
رمان فارسی.<br/>چهارمین رمانِ مهدی یزدانی خُرّم ( ١٣٥٨ ) قصه ی پنج برادر است در سال های دهه ی شصتِ ایران. از تهران تا اصفهان، از بیروت تا آبادان و از مشهد تا کلیسایی کوچک در محله ی نارمَک که دو روح روی صلیبِ لق شده اش نشسته اند. قصه ی برادرانِ « سوخته ». برادرانی که گم شدهاند… » رمان در یک پروسه ی زمانی بین سالِ ١٣٦٠ تا ١٣٦٧ در زمانِ گذشته و بخشی از آن در یکی دو سالِ اخیر رخ می دهد.<br/>قسمتی از متن کتاب:<br/>زن گیر افتاده بین آتش دو طرف، خودش را به زمین چسباند. بعد از چند لحظه از پشت لاستیک های سوخته بیرون آمد و با یکی دو عکاس دیگر دوید سمت دیوار خانه ای که رویش به عربی شعار نوشته بودند. با اسپری قرمز پررنگ. نفسش را حبس کرد و دوباره دوربین را می گرفت به طرف زن و گروه های درگیر، که ناگهانی سرک می کشیدند از گوشه و کنار. از توی ویزور زن را دید که جوان بود اما صورتش خوب معلوم نبود. صدای گلوله آنی قطع نمی شد. دوباره گلوله ای از پشت شیشه ی کافه قنادی فرانسه ی تهران گذشت و نشست بر ذهن منصور، که با چند عکاس آماتور دیگر میخواست قهوه ای بخورد و نفسی تازه کند. صدای گلوله که برخاست، منصور نیم خیز شد. صدا از سمت دانشگاه تهران بود. خیابان آرام بود، ولی پر از جوانانی که شتابان راه می رفتند در آن هوای ابری. چند هفته از سقوط پهلوی گذشته بود.<br/>بعد موتور سیکلتی پر گاز از مقابل قنادی رد شد. درگیری خیابانی. انقلاب تازه پیروز شده هنوز آن قدر مقتدر نبود که شهر را آرام کند انگار. رام. منصور به فرهاد نگاهی انداخت که داشت سیگار می کشید. اسمش را عوض کرده بود و میگفت کمیل صدایش کنند. چای می خورد و سیگار می کشید و می خواست این چهار عکاس روزنامه های متفاوت را توجیه کند برای عکاسی از مراسم اعدامی که در پیش بود. سرهنگ ها و تیمسارهای فاسد. کمیل از محاربه می گفت، از دادگاه انقلابی، از فساد نیک خواه و ظلم جهان بانی. از اخلاص ارتشی های وفادار. از اینکه هر کس نمی توانست بیاید و این عکس ها قرار بود تاریخ را صادر کنند. منصور سوخته فرهاد را از سالها قبل می شناخت.<br/>منصور به کمک او چند عکس درجه یک چاپ کرده بود در لو فیگارو و اسمی دست و پا کرده بود برای خودش...<br/>مهدی یزدانی خرم در جشن رونمایی این کتاب در مشهد در مورد نظرش درباره نویسندگی در ایران گفت:<br/>سالها روزنامه نگاری من باعث شد در معرض خبر قرار بگیرم. این حجم خبر در ایران به نوعی شگفت انگیز است که با آن مواجه هستیم. خبرهای عجیب و غریب که به نوعی ارجاع به تاریخ ما دارد. من همیشه در همه جا این جمله مرحوم داریوش شایگان را گفته ام: برایم خیلی عجیب است نویسندگان از ایران مهاجرت می کنند. این همه گسست در تاریخ، دو انقلاب، این همه تحولات اجتماعی. کجای دنیا این همه ماجرا برای یک نویسنده است! اگر با درصد پایین در نویسندگی باشی، با دانستن تکنیک، یک نویسندهی ایرانی میتواند بهترین نویسنده و درجه یک جهانی باشد.<br/>رمان نویسی حاصل یک پروژه ی تحقیقی و فکری است. رمان نویسی بدون کنکاش در شخصیت ها و خواندن منابع امکان پذیر نیست. حتی ذهنی ترین رمان ها و غیر تاریخی ترین رمان ها هم باید پشت آن تحقیق و مطالعه باشد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.