آفتاب هنوز در نيومده بود كه ميلي بلند شد، از پلههاي چوبي پايين اومد... (مكث.) ... لباس خوابش رو تنش كرد، تنهايي از پلههاي چوبي پرشيب پايين ا ...
آفتاب هنوز در نيومده بود كه ميلي بلند شد، از پلههاي چوبي پايين اومد... (مكث.) ... لباس خوابش رو تنش كرد، تنهايي از پلههاي چوبي پرشيب پايين اومد، چهاردستوپا عقبعقبكي، گرچه از اين كار منع شده بود، وارد... (مكث.) ... دزدكي از راهرو ساكت گذشت، وارد اتاق بازي شد و شروع كرد به درآوردن لباس عروسكه. (مكث.) بيصدا رفت زير ميز و شروع كرد به درآوردن لباس عروسكه. (مكث.) مدام هم... بهش بددهني ميكرد. (مكث.) يكهو يه موش...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.