کتاب "خون میچکد هنوز" اثر پائولو نری است؛ اثری که تلفیقیست از زندگینامهی فئودور داستایفسکی و خاطرات عمیق شخصی نویسنده. این کتاب ...
کتاب "خون میچکد هنوز" اثر پائولو نری است؛ اثری که تلفیقیست از زندگینامهی فئودور داستایفسکی و خاطرات عمیق شخصی نویسنده. این کتاب نخستین بار در آوریل ۲۰۲۱ توسط انتشارات موندادوری در ایتالیا منتشر شد و در همان سال، به فینال جایزهی ادبی معتبر "Premio Campiello" راه یافت. این اثر در ژانرهای زندگینامهی ادبی، خودزندگینامه و نقد ادبی جای میگیرد. نری با نثری شاعرانه، پراکنده، صمیمی و گاه خودآگاه، روایت زندگی داستایفسکی را به رشتهی داستان خود میکشد؛ نه در مقام یک بیوگرافینویس سرد، بلکه چون شاگردی که هنوز زخم اولین خوانش را بر تن دارد.
نری داستانش را از نخستین برخوردش با داستایفسکی آغاز میکند؛ زمانی که نوجوانی پانزده ساله بود و "جنایت و مکافات" را در دست گرفت. آن برخورد نخست، به گفتهی خودش، زخم گشود - زخمی که هنوز در چهل سالگی هم از آن خون میچکد. اما آن زخم چه بود؟ چه چیز در نوشتار داستایفسکی نهفته بود که نوجوانی ایتالیایی را چنان در خود بلعید که چند دهه بعد، در میانهی قرنطینهی جهانی، برای نوشتن این کتاب برانگیخته شود؟ کتاب نری پاسخیست به همین پرسش: تلاشی برای نشاندادن اینکه چگونه ادبیات میتواند ما را زخم بزند، تغییر دهد و باز بسازد. ساختار کتاب عمدتا بر پایهی دو روایت درهمتنیده شکل گرفته است. یکسو، روایت زندگی فئودور داستایفسکی: تبعید به سیبری، تشنجهای صرعی، بدهیها، قمار، عشق، نفرت از غرب، و تقابلش با ایدئولوژی زمانه. در سوی دیگر، روایت زندگی نری: دغدغههای روزمرهاش، خاطرات کودکی، تجربهی پدرشدن، نوشتن، تدریس، و زندگی با سایهی ماندگار ادبیات روسی. اما این دو مسیر به موازات یکدیگر حرکت نمیکنند، بلکه پیدرپی به هم نفوذ میکنند؛ گویی گذشتهی داستایفسکی در زمان حال نری زنده شده باشد، یا بالعکس، نری زندگی داستایفسکی را همچون یک آینه برای بازتاب خود به کار میگیرد. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد این اثر، لحن آن است: ترکیبی از تأملات درونی، روایت شخصی، تحلیلهای ادبی و گاه شوخطبعی بیپرده. در بسیاری از بخشها، نری عمدا موضوع را رها میکند، به یاد گذشته میافتد، به سراغ دغدغههایش دربارهی ترجمه، زبان، کلاسهای دانشگاهی، یا احساس پدرانهاش نسبت به دخترش میرود و سپس دوباره به داستایفسکی بازمیگردد. این شیوهی حرکت پرنوسان، برای برخی خوانندگان ممکن است آشفته یا پراکنده به نظر برسد، اما برای خوانندگانی که با ضربآهنگ ذهن نویسنده همراه میشوند، اثری عمیقا انسانی و تکاندهنده پدید میآورد. نری در جایی مینویسد که داستایفسکی نویسندهی کسانیست که همیشه دیر میرسند. شاید این جمله، تعبیری از خود نری نیز باشد: خوانندهای دیرآمده، اما پرشور؛ کسی که داستایفسکی را نه در دانشگاه یا کلاس ادبیات، بلکه در تنهایی و اضطراب نوجوانی کشف کرد. تجربهی خواندن را برای او نمیتوان از تجربهی زیستن جدا کرد. از اینرو، "خون میچکد هنوز" فقط کتابی دربارهی داستایفسکی نیست، بلکه کتابی دربارهی زندگیکردن با یک نویسنده است. کتابی دربارهی خواندهشدن، زخمخوردن، و باز اندیشیدن در طول سالیان. این اثر همچنین روایتی است دربارهی تنهایی. نری در فصلهایی مکرر به این حس بازمیگردد: اینکه چگونه ادبیات داستایفسکی، با تمام تاریکی و سیاهیاش، نوعی همراهی فراهم میکند برای کسانی که خود را در گوشهای از جهان، تنها، غریب، و خسته مییابند. برای نری، داستایفسکی به معنای امید نیست؛ به معنای نجات هم نیست؛ اما به معنای شناخت، لمس، و همراهیست. نوعی صمیمیت تلخ با رنج انسان. زبان نری، ساده اما چندلایه است. از جملههایی کوتاه، گاه نیمهتمام، استفاده میکند. در جاهایی عامدانه تکرار میکند، با مکثهای طولانی. حس میکنی نویسنده با خواننده حرف میزند، نه خطابه میخواند. او از خواننده نمیخواهد که چیزی بیاموزد؛ بلکه او را دعوت میکند به مشارکت در تجربهای زنده، متغیر، و انسانی. گویی کتاب نه محصولی نهایی، بلکه فرایندی در حال شکلگیری است - گفتوگویی که تازه آغاز شده.
اگر داستایفسکی نویسندهی فروپاشی است، نری نویسندهی بازسازیست. او از میان خردههای متنی و خاطرات شخصی، تصویری تازه از رابطهی خواننده و نویسنده میسازد. و از این طریق، نشان میدهد که چگونه ادبیات میتواند رگ را بزند، اما همزمان نوعی شریان تازه نیز در درون ما پدید آورد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.