قسمت هایی از کتاب عشق و نان
نور چراغ نگرانی اش را برطرف کرد. چون توانست خدمتکار را که روی نیمکتی در کنار تابوت به خواب عمیقی فرو رفته بود ت ...
قسمت هایی از کتاب عشق و نان
نور چراغ نگرانی اش را برطرف کرد. چون توانست خدمتکار را که روی نیمکتی در کنار تابوت به خواب عمیقی فرو رفته بود تشخیص دهد. اگر وقت دیگری بود برای این بی احترامی به مرده، سیلی از دشنام های تند از دهان بانو تی ئن سرازیر می شد، اما در آن وضع بهتر دید که چیزی نگوید و صبح روز بعد وقتی با خدمتکار خاطی روبه رو شد، کوچک ترین اشاره ای به گستاخی شب قبل او نکرد. خدمتکار در برابر سوال های مشتاقانه او گفت که اربابش با شنیدن استدلال های دیشب او، راضی به ازدواج شده اما هنوز هم چند مسئله ناجور هست که باعث می شود او در این کار درنگ کند و...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.