عابدین هیچ گاه فکر نمی کرد نگهداری از نوه پردردسر حاج خانم به گردن او بیفتد، هیچگاه فکر نمی کرد مجبور شود فرزند عشق اولش را به سرپرستی بگیر ...
عابدین هیچ گاه فکر نمی کرد نگهداری از نوه پردردسر حاج خانم به گردن او بیفتد، هیچگاه فکر نمی کرد مجبور شود فرزند عشق اولش را به سرپرستی بگیرد. عابدین افسرده و پریشان که پزشکی را به ضرب و زور تمام کرد و بست نشست بود خانه. سرمه قرار نبود عاشق شود اما عاشق بود و او این عشق را نمی خواست. داستان سُرمه زندگی انسان هایی است که درگیر و دار مشکلات خود، در هم تنیده و سردرگمند، از خطای انسانی بری نیستند اما عاقبت هر یک در مسیر درست قرار می گیرند و داستان این کتاب را به نرمی رقم می زنند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.