در دل زمستانی سخت در جزیرهی ججو، جایی که برف یادآور خاطرات مدفون است، داستان وداع نمیکنم اثر هان کانگ آغاز میشود. این کتاب صرفا روایت ...
در دل زمستانی سخت در جزیرهی ججو، جایی که برف یادآور خاطرات مدفون است، داستان وداع نمیکنم اثر هان کانگ آغاز میشود. این کتاب صرفا روایتی از گذشتهای دردناک نیست؛ سیری است در هزارتوی ذهن و مواجههای عمیق با لایههای پنهان حافظه و ترومای تاریخی که در تاروپود زندگی شخصیتها تنیده شده است. هان کانگ با نثری شاعرانه و تصاویری بکر، مرز میان واقعیت و رؤیا را کمرنگ میکند و خواننده را به سفری درونی میبرد. در این سفر، نه با وداعی سرراست، بلکه با حضور مداوم غیابیافتگان روبهرو میشویم؛ پژواکهایی از گذشته که در زمان حال طنیناندازند و مفهوم عشق و فقدان را بازتعریف میکنند. وداع نمیکنم قصهی بهدوشکشیدن بار سنگین تاریخ است، روایت کسانی که زخمها را زندگی میکنند و در میان برف و سکوت، بهدنبال راهی برای ادامهدادن میگردند. این کتاب دعوتی است به درنگ، به حسکردن سرمای واقعیت و گرمای خاطره، و به تأمل در آنچه از دست میدهیم و آنچه همیشه با ما میماند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.