فکر اصلی پشت این کتاب ساده و روشن است: یونان و روم باستان بهعنوان تمدنهایی پاگان، و تا حد زیادی بههمپیوسته، تمدنهایی کثرتگرا، دن ...
فکر اصلی پشت این کتاب ساده و روشن است: یونان و روم باستان بهعنوان تمدنهایی پاگان، و تا حد زیادی بههمپیوسته، تمدنهایی کثرتگرا، دنیوی، فخیم و شیفتۀ امر حسّانیـ زیبا بودند. مسیحیت اما، در فرایندی همزمان فرسایشی و فاتحانه، بنیانهای این بنای باشکوه، و بهمرور تمامتِ ابنیه و سازههای آن، را ذرهذره خورد و نهایتاً خراب کرد، مسیحیتی که مشخصۀ آن، بهزعم نویسنده، حصرگرایی، قدسیت، خاکساری و رهبانیت-معنویت بود.
آنچه این کتاب را بهعنوان کتابی شخصی و، منغیرمستقیم، شرححالنگارانه از جهاتی جالبتوجه میسازد، بیانِ صریح-خام، جانبدارانه-یکطرفه، مدافعهگرانه-توجیهگرانه و غیورانه-متعصبانۀ دیدگاه بالا و بسط آن با لحنی ستیهنده و گاه حتی عصبی است، آن هم بهوسیلۀ فردی «غیرمتخصص»، اما علاقهمند و البته بسیار «پرانگیزه»، و به مدد مجموعهای محدود و گزینششده از «فکت»ها و حکایتهای تاریخی. در سنتی که ادوارد گیبون فاضلترین و فصیحترین نمایندۀ آن است، کاترین نیکسی، نویسندۀ کتاب، با فرض گرفتن نگرش گیبونی، آن دوره، و مشخصاً مسیحیت اولیه را، نقطۀ آغاز انحطاط فراگیری میداند که با غلبۀ فرهنگ و تمدن دینی، و نشستن قانون آسمانی بر جای قانون زمینی، بیش از هزار سال گریبانگیر مغربزمین شد و تازه در عهد رنسانس بود که غرب در بازگشت به خاستگاههای پاگانش در یونان و روم باستان توانست خودش را از نو بیابد و برگ تازهای در دفتر تاریخ بگشاید.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.