(داستان برای کودکان گروه سنی ب)
وسط جنگل رنگارنگ، چیز سیاهی خودنمایی میکند؛ یک چیز سیاهِ شاید معمولی و شاید هم اسرارآمیز. پلنگ فکر میکن ...
(داستان برای کودکان گروه سنی ب)
وسط جنگل رنگارنگ، چیز سیاهی خودنمایی میکند؛ یک چیز سیاهِ شاید معمولی و شاید هم اسرارآمیز. پلنگ فکر میکند شاید یکی از خالهایش موقع شکار افتاده است. کلاغ که بدجور ترسیده است، فکر میکند شاید شهابسنگی جنگلشان را تهدید میکند. گوزن هم نگران چیز سیاهی است که وسط جنگل افتاده است. شما چه فکر می کنید؟ اول باید به جنگل بیایید و نگاهی به آن چیز سیاه بیندازید. شاید بگویید: «اینکه فقط یک تکه شکلات است!» شاید با جغد بیشتر موافق باشید که یک تخم اژدها آنجا افتاده است. آیا جنگل در معرض خطر است؟
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.