سارتر در «هستی و نیستی» رشتههای متفاوتی را در سنت پدیدارشناسی برمیدارد، آنها را با ایدههایی از گشتالت و روانشناسی رفتارگرا به هم ...
سارتر در «هستی و نیستی» رشتههای متفاوتی را در سنت پدیدارشناسی برمیدارد، آنها را با ایدههایی از گشتالت و روانشناسی رفتارگرا به هم میپیوندد، و آگاهی چیست؟ رابطه آن با بدن، دنیای بیرون و ذهن های دیگر چیست؟ سارتر معتقد است که ذهن و حالات آن محصول فرعی درون نگری هستند که در عملی ایجاد می شوند که مدعی کشف آنهاست. چگونه این اتفاق می افتد؟ و چگونه میتوانیم خود را بهعنوان افراد - اشیاء فیزیکی با حالات ذهنی درک کنیم؟ پدیدارشناسی سارتر پاسخ های سارتر به این پرسش های مهم را بازسازی می کند. از نظر سارتر، آگاهی در اصل خود را بر حسب آنچه که آگاهی است، یعنی به عنوان فعالیتی برای درک جهان، درک می کند. دیوید ریزمن مسیری را از این شکل حداقلی خودآگاهی تا درک خود به عنوان یک فرد تمام عیار ترسیم می کند. ملاحظات مشابهی در مورد ادراک دیگران اعمال می شود. رایسمن روایت سارتر را از گذار از درک اولیه خود از آگاهی دیگر به ادراک افراد دیگر توصیف می کند. درک سطوح مختلف خودآگاهی و دلهره از دیگران به رایسمن اجازه می دهد تا در ایده های کلیدی در هستی و نیستی نفوذ کند و سارتر را با فیلسوفان تحلیلی در مورد مسائل اساسی در فلسفه ذهن مقایسه کند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.