دو نوجوان، یک پسر مسیحی و یک دختر مسلمان، در میکده ای داخل جزیرهای که وطن می نامند با هم ملاقات می کنند، کوستاس و دفنه در سایهی عشقشان ر� ...
دو نوجوان، یک پسر مسیحی و یک دختر مسلمان، در میکده ای داخل جزیرهای که وطن می نامند با هم ملاقات می کنند، کوستاس و دفنه در سایهی عشقشان رشد می کنند و بزرگ میشوند، درخت انجیری از شکافی در سقف این میکده سر برافراشته است که شاهد ملاقات های مخفیانه و سرخوشانهی آن ها است. وقتی جنگ آغاز میشود و پایتخت به خاکستر و آوار بدل میشود، این دو دلداده ناپدید میشوند و درخت همان جا باقی میماند. سال ها بعد، کوستاس به دنبال عشق گمشدهاش به جزیره بازمی گردد... «جزیره درختان گمشده» داستانی است تکان دهنده و شاعرانه دربارهی عشق، جدایی، تعالی، تاریخ و طبیعت. برخی معتقدند این بهترین اثری است که الیف شافاک تاکنون نوشته است. روایتهای داستان را میشود به سه بخش تقسیم کرد؛ آنچه که از زبان درخت انجیری تعریف میشود که در تمام آن سالها شاهد همه وقایع بوده و به صورت راوی بیطرفی وقایع را برایمان روایت میکند. راوی سوم شخص که روایتهای مربوط به حال یعنی اواخر دهه 2010 را از لندن روایت میکند، و راوی سوم شخصی که وقایع سال 1974 را از قبرس تعریف میکند. روایتها در عین این که شیفت زمانی دارند؛ ولی چنان درهم تنیدهاند که خواننده را سوار بر قایق در دریایی آرام به پیش میبرند. شخصیتهای این کتاب زیاد نیستند؛ اما در جریان داستان به گذشته این آدمها سفر میکنیم. این که در چه محیطی، در چه خانواده و فضایی زندگی و رشد کردند، همه و همه کمکم در طول کتاب برای خواننده روشن میشود و ما با این افراد به تدریج آشنا میشویم. فضای کتاب در عین حال که به ناآرامیها و مسائل تاریخی سیاسی قبرس میپردازد و نگرانیها و تیرگیهای آن سالها را به خوبی به تصویر میکشد، روایتی عاشقانه را نیز در خود گنجانده که شیرینی خود را دارد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.