یک داستان واقعی از عشق، بخشش، فریب، خیانت و فروپاشی… و تولدی دوباره. مرز باریک عشق و نفرت.
همهچیز با یک نگاه شروع شد؛ نگاهی که مرزها را ...
یک داستان واقعی از عشق، بخشش، فریب، خیانت و فروپاشی… و تولدی دوباره. مرز باریک عشق و نفرت.
همهچیز با یک نگاه شروع شد؛ نگاهی که مرزها را شکست و عشقی آتشین را رقم زد. عشقی که از دل سنتها و مخالفتها شکل گرفت و به ازدواجی انجامید که از همان ابتدا اشتباه بود.
این کتاب، روایت ۲۰ سال زندگی زنیست که در کنار مردی نارسیست، آرامآرام خاموش شد؛ مردی که به فرزندانش حسادت میکرد، دروغ را با واقعیت جابهجا میکرد، و ستم را در قالب عشق تحویل میداد.
نویسنده با صداقتی عریان از روزهایی میگوید که در سکوت درد کشید، برای حفظ خانواده جنگید، و حتی زمانی که شوهرش خانه را ترک کرد و همه چیز را پشت سر گذاشت، باز هم امید داشت. تا لحظهای که پرده از حقیقتی برداشته شد… و همهچیز رنگ دیگری گرفت.
پایان این داستان نه با تلخی، بلکه با آگاهی است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.