یک میز پینگ پنگ بزرگ در حیاط مدرسه وجود دارد. هیچ قفسه پینگ پنگ وجود ندارد، بنابراین ما به دور، دور، اطراف می دویم. یک روز در وسط دویدن به سف ...
یک میز پینگ پنگ بزرگ در حیاط مدرسه وجود دارد. هیچ قفسه پینگ پنگ وجود ندارد، بنابراین ما به دور، دور، اطراف می دویم. یک روز در وسط دویدن به سفر می افتم.
BANG! مستقیم روی زمین دراز کشیدم و چیزی نفهمیدم. من فقط آسمان و یک ژاکت کوچک را دیدم.
- زنده ای!؟ گریه کرد سیسی
- فکر می کنم همینطور است، زمزمه کردم.
بعد صدای پاهای زیادی شنیده شد، چون کل حیاط مدرسه صدای انفجار را دیده بود. اولی ها آمدند، ثانیه ها آمدند، نیکلاس چهارمی آمدند و بعضی ها در اوقات فراغتشان آمدند. همه گروه کر آمدند، آنا قد بلند در گروه سوم آمدند و بعد نصف نفر پنجم و دو نفر از نفر ششم آمدند. همه می خواستند زخم را ببینند!
اما آدبگه در ثبت زندگی در حیاط مدرسه استاد است: بازی ها، دوستان و پویایی گروه. زخم مربوط به قرار گرفتن در مرکز، قابل مشاهده بودن و ناگهانی بودن کسی است که همه می خواهند با او صحبت کنند. توجه هیجان انگیز و شگفت انگیز است، اما پس از ناپدید شدن زخم چه اتفاقی می افتد؟ چه کسی به یک زخم کوچک اهمیت می دهد؟
اما آدبگه یکی از محبوب ترین خالقان کتاب کودک ما است. او چندین بار جایزه دریافت کرده است، او در سال 2018 جایزه آگوست را برای کتاب تصویری تحسین شده گروپن دریافت کرد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.