داستان تخیلی برای گروه های سنی "ب" و "ج". بخشی از داستان: سرقابلمه ای در حالی که اشک های جمع شده ی توی قابلمه ی سرش را خالی می کرد، گفت: "بهتره ب ...
داستان تخیلی برای گروه های سنی "ب" و "ج". بخشی از داستان: سرقابلمه ای در حالی که اشک های جمع شده ی توی قابلمه ی سرش را خالی می کرد، گفت: "بهتره بپزیم و بخوریمش، آن هم توی یک قابلمه ی بزرگ". فرمانروا آرام روی صندلی اش نشست و گفت: "شاید حالا بتوانم به آرزویم برسم. از همان موقعی که این دختر سرزمین ما را انتخاب کرد فهمیدم با بچه های دیگر فرق دارد. او حتما" می تواند ملکه ی من را نجات بدهد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.