به ازای هر شخص بی گناهی که به زندان می افتد، گناهکاری در بیرون میله ها خواهد ماند. او نمی تواند بفهمد که چگونه پلیس و شاکیان، مردی را اشتباه ...
به ازای هر شخص بی گناهی که به زندان می افتد، گناهکاری در بیرون میله ها خواهد ماند. او نمی تواند بفهمد که چگونه پلیس و شاکیان، مردی را اشتباهی دستگیر کردند و این موضوع برایش اهمیتی هم ندارد. او فقط نمی تواند باور کند که چگونه چنین شانس بزرگی آورده است. زمان می گذرد و او درمی یابد که اشتباهات گذشته پاک نمی شوند. او حتی ممکن است بتواند محاکمه ی دونته، مردی که به جای خودش دستگیر شده، را نیز تماشا کند. وقتی که رأی نهایی دادگاه، آن مرد بیچاره را محکوم می کند، شخصیت اصلی داستان نفس راحتی کشیده و به ریش پلیس و شاکیان خوشحال از موفقیتی کاذب می خندد و با این موضوع که فردی بی گناه به جای او محاکمه یا حتی اعدام شود نیز هیچ مشکلی ندارد. تراویس بویت، چنین مردی است. او در سال 1998 و در شهر کوچک اسلووان، دختری دبیرستانی را ربود، به او تجاوز کرد و در آخر، دختر بیچاره را از طریق خفگی کشت. حالا نه سال از آن اتفاق می گذرد و او اخیرا به خاطر جرمی دیگر در کانزاس تحت تعقیب است. چهار روز به اعدام دونته باقی مانده و تراویس از تومور مغزی لاعلاجی رنج می برد. اما او برای اولین بار در زندگی فلاکت بارش، تصمیم گرفته است که کار درست را انجام دهد و رمان اعتراف کند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.